فرق دین با مکاتب بشری/مطالبی از سلسله مباحث علمی دین پژوهان

سید جمال الدین سخن دیگری هم دارد، می‌گوید: چرا می‌‌خواهید متدین باشید؟ فارق دین و مکتب‌‌های بشری در چیست؟ این همه مکتب‌‌های بشری آمده‌‌اند برای این‌‌که انسان را سعادت‌‌مند بکنند. چرا ما آن‌‌ها را نپذیریم؟ می‌‌گوید وجه فارق دین به این است که انسان را به سه خصیصه متّصف می‌‌کند که هیچ مکتبی نمی‌‌تواند جایگزینی برای آن باشد: یکی صداقت است، یکی امانت است و یکی هم حیاست. این‌‌که نماز می‌‌خوانند و روزه می‌‌گیرند این‌ها به تنهایی ملاک دین‌‌داری نیست، این‌‌که عده‌‌ای به سر و سینه می‌‌زنند این کارشان به تنهایی ملاک دینداری نیست، آثار دین‌‌داری را باید در نتایجش ملاحظه کرد. این نتایج چیست؟ می‌‌گوید صداقت. صداقت یعنی این‌‌که شما در شب تاریک از خیابانی باسرعت دارید می‌‌روید و هیچ­کس هم نیست. کسی دارد از عرض خیابان رد می‌‌شود، خودروی شما به او می‌‌زند و او را از بین می‌‌برد. بعد با خودتان می‌‌گویی که چه کار بکنم؟ عقل جزوی‌نگر انسان که منفعت‌طلب است می‌‌گوید هیچ کس ندید، اطرافت را نگاه کن و فرار کن و راحت. اما دین می‌‌گوید که حسابی است، کتابی است، فردایی است، مجازات این جهان بهتر از آن جهان است. بعد می‌‌ایستد و به همه تبعات آن تن می‌دهد. تبعات تسلیم کردن خود به قانون: دیه است، قصاص است، و مشکلات دیگر، هرچه می‌‌خواهد باشد. سید جمال می‌گوید این صداقت را هیچ مکتبی نمی‌‌تواند بیاورد. درست هم می‌‌گوید. اصلا مکتبی که به معاد اعتقاد ندارد، در آن مکتب صداقت چه مفهومی می‌تواند داشته باشد؟!

یا کسی آمده می‌گوید امشب هزار سکه در منزل من است و فرصت هم ندارم به جایی بسپارم، به تو می‌سپارم و به سفر می‌روم. وقتی از خارج برمی‌‌گردم، امانت‌‌ها را به من برگردان. هیچ کس هم خبر ندارد. می‌‌رود سفر و بعد هم در آن سفر می‌‌میرد. شما هستید و هزار سکه، چه کار بکنید؟ عقل جزوی به شما می‌گوید صدایش را در نیاور، یک عمر بر سر این گنج بادآورده بنشین و استفاده کن. اما در این‌‌جا یک ندای باطنی است، دین به شما چه می‌‌گوید؟ قیامتی است، آن‌‌جا چی کار می‌‌کنی؟ چه مکتبی می‌‌تواند برای این امانت‌داری جایگزین باشد؟

یا در جایی امکان گناه هست. همان که قرآن کریم درباره یوسف صدیق آورده است. چه چیز این جوان را از این گناه باز می‌‌دارد؟ آن حیاست. حالا کارکردهای حیا در این تمام نمی‌‌شود. این بدزبانی‌‌ها، این بددلی‌‌ها، این زخم‌زبان‌‌ها، این خشونت‌‌ها، این‌‌ها همه نتیجه بی‌حیایی انسان است. انسان در برابر بزرگترش، در برابر پیشکسوت، استاد و پدر و مادرش وظایفی دارد، وظایف اخلاقی دارد. پس منهای این‌‌ها (صداقت، امانت و حیا) دین، دین دیگر نیست. اگر شما صداقت و امانت و حیا را برداشتی، یعنی دین را برداشتی، دیگر دین نیست. جوامع اسلامی منهای صداقت، امانت و حیاء، اصلا دین ندارند. همان‌‌که سید جمال گفت که این‌‌ها مسلمان هستند ولی از اسلام
بین‌‌شان خبری نیست. اسم‌‌شان مسلمان است. این‌‌ها شهادتین گفته‌‌اند اما این‌‌ها در همان مرحله اقرار زبانی باقی مانده‌‌اند و اسلام به قلب‌‌شان ورود پیدا نکرده.

Leave A Reply

Your email address will not be published.