در تبيين و علتکاوي چنين داستان غمانگيزي از سرنوشت يک مدعي عرفان و اخلاق، سخنها گفته شده است؛ عدهاي آن را معلول سادهلوحي و فريبخوردگي نامبرده ميدانند؛ عدهاي عامل آن را در اطرافيان ناباب و اطلاعات ناقص و هدفمندي که به نامبرده دادهاند، جستجو ميکنند؛ و عدهاي نيز اين سقوط را نشانة ضعفهاي شخصيتي و انانيت پنهان در وجود نامبرده ميدانند که الان سربرآورده است.
در اين ميان، به نظر ميرسد در تحليل چنين حادثهاي که اولين مورد نبوده و قطعاً آخرين مورد هم نخواهد بود، خوب است سخنان امام خمينی(ره) دربارة نقشة اسلامستيزان و استکبار جهاني در مورد حوزههاي علميه را هم مورد توجه قرار دهيم:
امام خميني(ره) در بند ط وصيتنامه خودشان (صحيفه امام، ج21، ص425-) خطاب به حوزههاي علميه، خطر نفوذ را تذکر ميدهد؛ و ميفرمايد بدانيد که يکي از راههاي مخالفان اسلام و جمهوري اسلامي براي براندازي اسلام، «نفوذ دادن افراد منحرف و تبهكار در حوزه هاى علميه است» که غفلت از اين مسأله دو خطر بزرگ به دنبال دارد:
1. خطر بزرگ کوتاه مدت آن «بدنام نمودن حوزهها با اعمال ناشايسته و اخلاق و روش انحرافى است».
2. و خطر بسيار بزرگ آن در دراز مدت «به مقامات بالا رسيدن يك يا چند نفر شياد كه با آگاهى بر علوم اسلامى و جا زدن خود در بين تودهها و قشرهاى مردم پاكدل و علاقهمند نمودن آنان را به خويش و ضربه مهلك زدن به حوزههاى اسلامى و اسلام عزيز و كشور در موقع مناسب است».
آن پير بصير و مرد الهي به حوزههاي علميه اخطار داد و سفارش کرد که مواظب روحانينمايان باشند که اگر مجال يابند از همة مخالفان اسلام و مسلمين، پرخطرتر و آسيبرسانترند؛ و مؤکداً به حوزههاي علميه هشدار داد که بدانند «قدرتهاي بزرگ براي چپاول ملتها و براي براندازي اسلام و انقلاب اسلامي، چنين افرادي را در دل حوزههاي علميه ذخيره دارند که «گاهى سى- چهل سال با مشى اسلامى و مقدسمآبى … با صبر و بردبارى در ميان ملتها زيست مىكنند و در موقع مناسب مأموريت خود را انجام ميدهند»./841/ج
احمد حسین شریفی