بخش اول
بسم الله الرحمن الرحیم
آه از این غربت که در میان خانه خویش هم، زائران حسین علیهالسلام را تنها میگذارند و بر سینههای خسته و قدمهای تاول خورده ، طعنه میزنند.
ای برادران دینی، ای همکیشان ما که با حقد و بغض و کینه بر اربعین مینگرید!
شما پیادهروی عاشقان را نه از سر ایمان و شوق میبینید، بلکه از دریچه حسابگریهای سرد و بیروح دنیا میسنجید.
قلم به طعنه میبرید که این شور، اسراف است؛ که این خدمت، از جیب مردم ایران است؛ و چشم بر آن میبندید که حقیقتاً بار اصلی این سفره را مردم باصفای عراق بر دوش میکشند، با نان خشکشان، با ظرف سادهای از برنج، با خانههای کوچکشان که بر زائر میگشایند.
چه ستم است بر ملتی که هزاران موکب از جان و دل برپا کردهاند، تا خادمی حسین را توشه آخرت کنند، و شما این حقیقت را نادیده میگیرید و همه را به حسابی دروغین و کینهآلود حواله میدهید.
آری، اربعین خرج دارد؛ اما خرجِ دل است نه خرجِ زر. آنچه در کربلا بر زمین میریزد، اسراف نیست؛ ایثار است. آنچه در بینالحرمین تقسیم میشود، بذلِ جان است نه بازی با مال. مردمانی که خود گرسنگی میکشند، ولی زائر حسین را سیراب میکنند، شاهدند که اربعین نه بر دوش یک ملت، که بر دوش همه عشاق است.
و ای دریغ! که شما با قلم خویش، خادمان را شرمنده میکنید، در حالیکه آنان شرمندهاند از اینکه نتوانستند بیش از این برای زائر قدم بردارند. اشک در چشم موکبداران عراقی و خادمان ایرانی، از کوتاهی خدمت است، نه از زیادی آن.
برادران! چرا اندوه ما را دوچندان میکنید؟ چرا غم فرقت و داغ زیارت را با زهر زبان خود میافزایید؟ پیادهروی اربعین تنها سفر نیست، میثاق است؛ تنها اجتماع نیست، پیمان است؛ و تنها خرج نیست، سرمایهای برای بیداری امت است.
ای کاش پیش از نوشتن بر ضد این موج نورانی، قطرهای از اشک زائر را بر خاک کربلا میدیدید، یا اندکی از طعم نان خشک موکبداران را میچشیدید؛ شاید قلمتان به عدالت مینوشت، نه به جفا.
۲۲ صفرالاحزان ۱۴۴۷ کربلا ی معلی .
بخش دوم
بسم الله الرحمن الرحیم
ای آنان که چشم بر حقیقت بستهاید و به کاروان نور، به پیادهروی اربعین، با زبان طعنه و قلم با کینه مینگرید!
شما که در میان غوغای انسانیت، صدای شیطان را ترجیح میدهید و به جای آنکه عظمت این حماسه را ببینید، بر خاک کربلا خاکستر حسد میپاشید!
چه شده است که دلهای شما به این اندازه سنگ شده است؟
مگر ندیدهاید مردان و زنان عراقی که از جان و مال خود گذشتهاند، تا زائر را خادم باشند؟ مگر نچشیدهاید طعم نان خشک و آب سادهای که به دستهای لرزانشان به زائر تقدیم میشود؟ آری، شما دیدهاید اما به روی خود نمیآورید، چون چشمهایتان را کینه و دلهایتان را غبار دنیا پر کرده است.
شما اربعین را «اسراف» مینامید، در حالیکه عقل و انصاف فریاد میزند این صحنه، نمایش ایثار است. شما خدمت خادمان را «خرج از جیب ملت ایران» میخوانید، در حالیکه جهانیان میدانند ستون این سفره عظیم بر دوش مردم شریف عراق است. شما حقیقت را میدانید، ولی آن را دفن میکنید، چون از درخشش نور اربعین بر میآشوبید.
وای بر شما! که نهتنها این حقیقت را درک نکردید، بلکه با قلمهای آلودهتان زخم بر دلهای خادمان حسین میزنید؛ آنان که از شرم کوتاهی خدمت اشک میریزند، شما بر آنان نیشخند میزنید!
چه ظلمی بالاتر از این؟ چه خیانتی آشکارتر از این؟
ای قلمداران بیانصاف! بدانید اگر دلهای شما از این حماسه آزرده میشود، نه از فقر ملت است، بلکه از فقر ایمان شماست. و اگر زبان شما به نکوهش اربعین آلوده است، نه از سر دلسوزی، بلکه از سر دشمنی با حقیقت است.
آری، شما دشمنان اربعینید؛ هرچند خود را در لباس خیرخواهی پنهان کنید. شما از قیام عاشورا در هراسید، زیرا میدانید این خیزش دلها امتها را بیدار میکند و سلطه باطل را فرو میریزد.
اما به یاد داشته باشید:
اربعین با نیش شما زخمی نمیشود، بلکه شعلهورتر میگردد. اربعین با دروغهای شما خاموش نمیشود، بلکه جهانیتر میشود. و شما در تاریخ رسوا خواهید شد، همانگونه که یزید و ابنزیاد رسوا شدند.
ای کاش پیش از آنکه دیر شود، لحظهای به خود آیید و قطرهای از اشک زائر بر خاک کربلا را ببینید؛ شاید وجدان خفتهتان اندکی بیدار شود.
۲۲ صفرالاحزان ۱۴۴۷
کربلای معلّی
بخش سوم
بسم الله الرحمن الرحیم
مدینه! ای دیار پیامبر!
بار دیگر کاروانی از آلالله به سوی تو آمده است؛
اما نه با آن شکوه نخستین هجرت، نه با نور لبخند رسول خدا، بلکه با قلبهایی خونین و داغهایی بیپایان.
اینبار، صدای گامهای زائران نیست که کوچههایت را پر کرده، بلکه آه و ناله دختران حسین است که در آستانه خانههای خاموش تو میپیچد. مدینه! بپرس از این زنان سیاهپوش و کودکان غبارآلود: کجا رفته است خورشید وجودت، حسین؟ کجا خفتهاند ماههای بنیهاشم؟ چرا این کاروان بیپرچم و بیامام به تو بازگشته است؟
مدینه! آماده باش! بستر تو گهواره نالههای زینب است؛ زینبی که در کربلا کوه شد و در کوفه همچون علی خطبه خواند، اما اینک، در آستانه حرم جدّش، دلش شکسته و صدایش در سینهاش میگیرد.
صدای “وا محمدا”ی او، سقف مسجد النبی را به لرزه درمیآورد و دل فرشتگان را میسوزاند.
مدینه! شهر پیغمبر ! اینان بازماندگان دشت نینوا هستند؛ سوختهجانان آتشی که هنوز شرارههایش از گودال قتلگاه برمیخیزد. آمدند تا قبر پیامبر را زیارت کنند، اما نه با دلی آرام؛ با چشمانی پر از خون و خاطری محزون ، با داغی که زبان را میبندد و جان را میسوزاند.
آه! اگر چشمهای مردم مدینه پرده غفلت را کنار بزنند، خواهند دید که بر هر چهره این زنان، نقشی از خار و سیلی و تازیانه حک شده است؛ خواهند شنید که بر لبهای هر کودک، نام پدر شهیدش چون آهی بلند میشود و در هوای شهر تو پرپر میگردد.
مدینه! این بار نه پیامبر را شاد خواهند کرد، نه لبخند زهرا را؛ این بار، گریه آسمان و زمین همراه شان خواهد شد با گریههای کاروانی که بیامام، بیبرادر، بیپناه، بر تو وارد شده است.
ای مدینه!
بپاخیز و گریه کن؛
که در دل این کاروان، تنها چیزی که زنده مانده، فریاد مظلومیت وا حسینا است.
۲۶ صفرالاحزان ۱۴۴۷ کربلای معلی .
بخش چهارم
بسمالله الرحمن الرحیم
وداع سنگین و تلخ است ، ولی تجدید عهد با امام رضا لطیف و شیرین .
ماه عشق و خدمت به پایان رسید؛ ماهی که در آن، دلهایمان را بر درگاه خیمه سیدالشهدا علیهالسلام گستردیم و جامه بندگی را در مسیر زائرانش به تن کردیم.
اینک، لحظات وداع فرا رسیده است؛ لحظاتی که سنگینتر از هر بار دنیا بر دوش دل مینشیند.
چه دشوار است بستن سفرهای که با اشک و لبخند و خستگی و اخلاص گشوده شد، و چه سخت است خاموش کردن چراغ خیمههایی که به شمع وجود حسین علیهالسلام روشن بود.
ای زائران کربلا!
شما رفتید و داغ حضورتان بر دل ما ماند. جای گامهای شما هنوز در کوچههای موکب میدرخشد، و صدای «لبیک یا حسین» شما همچنان در گوش ما طنین دارد.
ما ماندیم و حسرتی جانسوز، و آسمانی که از فراق شما غمگین است.
اما وداع با حسین علیهالسلام پایان راه نیست. ما از کربلا، با اشک و حزن، رهسپار مشهدالرضا علیهالسلام شدیم؛ تا در حریم فرزند غریبش، عهدی تازه ببندیم. همانگونه که زینب کبری سلاماللهعلیها در کوفه و شام، پرچم خون برادر را افراشت، ما نیز در حرم خورشید خراسان پرچم عاشورا را به اهتزاز در میآوریم.
یا علی بن موسی الرضا علیهالسلام! ما از کوی جدت حسین آمدهایم؛ دستهای پینهبسته از خدمت به زائران حسین را به آستان تو آوردهایم. دلهای زخمی از فراق کربلا را در ضریح تو آرام میکنیم. تو وارث غمهای کربلایی و ملجأ دلدادگان عاشورایی. این وداع با حسین علیهالسلام، مقدمهای است برای پیمان با تو، و با همه امامان هدایت، تا چراغ خدمت و جهاد خاموش نگردد.
سلام
پس سلام بر کربلا،
سلام بر خادمان اربعین، سلام بر اشکهای وداع،
و سلام بر تو ای امام رئوف ، که پناه دلدادگان و تسلای دلهای سوختهای. ما با تو تجدید عهد میکنیم که هرگز پرچم حسین علیهالسلام را بر زمین ننهیم، و همواره در مسیر خدمت به زائرانش جان و دل تقدیم کنیم.
۲۷ صفرالاحزان ۱۴۴۷
بوقت وداع با کربلای جانها.
بخش پنجم
بسمالله الرحمن الرحیم
چگونه میتوان دائمالزیاره بود؟
🔹 دائمالزیاره بودن، یعنی اینکه دلت را حرم کنی؛ حریمی که هیچ غبار غربت و گناه بر آن ننشیند.
یعنی هر صبح، با زمزمهی نام پیامبر رحمت و فرزندان مظلومش بیدار شوی، و هر شب، با سلام و اشک بر غربتشان چشم ببندی.
یعنی هر سلامی که بر زبانت جاری میشود، عطری باشد از کوچههای مدینه، از صحنهای نجف، از خاک کربلا، از رواقهای مشهد.
🔹 دائمالزیاره بودن، یعنی خود را در آینهی گنبدها جستوجو کنی؛ نه فقط وقتی در کنار ضریح ایستادهای، بلکه در تمام لحظههای زندگی.
یعنی نگاهت را از ناپاکیها بپوشانی، تا چشمانت همیشه انعکاس محرابها و گنبدهای نور باشد.
یعنی زبانت را از غیبت و دروغ بازداری، تا هر واژهات صلوات و دعا باشد.
یعنی دلت را از کینهها تهی کنی، تا شبیه صحنهای طلایی شود؛ گسترده، آرام، پاک و آمادهی پذیرایی از زائران محبت.
🔹 دائمالزیاره بودن، یعنی بدانی که اهلبیت علیهمالسلام غریب ماندند، مظلوم زیستند و با داغ و خون به دیدار خدا شتافتند؛ و تو، با اشک بر مزارشان، غم آنان را همیشگی در دل زنده بداری.
یعنی صبر کنی، همانگونه که آنان در برابر طوفانهای ظلم صبر کردند.
یعنی در سختیها خم نشوی، تا زائر حقیقی شوی؛ چرا که زیارت تنها در قدمها نیست، در ایستادگیهاست.
🔸 برادر من، خواهر من!
اگر چنین شوی… زیارت تو یک خاطره گذرا نخواهد بود، بلکه حضوری جاوید خواهد شد.
دیگر فرق نمیکند کجای زمین باشی؛ در مشهد باشی یا در قم، در کربلا باشی یا در غربتِ دور… دل تو همیشه در آغوش بارگاه دوست خواهد تپید.
زیارت، پایان یک سفر نیست؛ زیارت، عهدی است که تازه آغاز میشود.
زیارت، نه فقط لمس ضریح، که لمس حقیقتی است که در رگهایت جاری میشود.
زیارت، بازگشت از صحن و سرا نیست؛ ماندن در حرم دل است.
و دائمالزیاره… آن عاشقی است که هر صبح، با سلام بر حسین، حیات تازهای مییابد؛
و هر شب، با یاد زهرا و علی و فرزندانشان، جانش را به اشک تطهیر میکند.
دائمالزیاره، آن کسی است که بارگاه عشق را در سینهی خود ساخته، و هیچ فاصلهای، هیچ مرزی، هیچ دیواری نمیتواند او را از زیارت جدا کند.
۲۸ صفرالاحزان ۱۴۴۷ سالروز شهادت رسول خاتم و ثبت اکبر حسن المجتبی و شهادت امام رئوف ثامن الجج علیهم السلام .
—
https://shorturl.fm/wQrEy