*نویسنده: محمد جواد صاحبی
نشستِ كنونى ما درباره جهانی شدن است، در اين خصوص مطالب فراوانى گفته شده، بنده به طور تفصيلى وارد اين بحث نمىشوم، زيرا تخصصى و چندجانبه است كه عزيزان و سروران در همين نشست و نشستهاى ديگر از منظر علوم سياسى، اقتصادى، ارتباطات و جامعهشناسى بدان خواهند پرداخت. در واقع جهانى شدن و يا جهانى سازى به دو معناست: بعضى گفتهاند به مفهوم رشد و گسترش ارتباطات است، برخى هم گفتهاند، به معناى جهانىكردنِ اقتصادِليبرال و آموزههاى نظام سرمايهدارى است. امروزه جهان به تئورى واحدى توجه كرده و از الگوى خاصى در اقتصاد پيروى مىكند. سالهاست كه بحث تجارت جهانى، بانك جهانى و صندوق جهانى پول مطرح بوده و بدان عمل مىشود و جهان هم از آن استقبال كرده است. اينها پديدههايى است كه ناشى از همين جهانىشدن و يا به قولى جهانى سازى است، زيرا اين دو تعبير با همه تفاوت هايى كه در معنا و مفهوم از حيث پروژه و يا پروسه بودن دارند، گاه آثار و پيامدهاى مشابهى را بروز مىدهند؛ نشر فرهنگ مصرف گرايى و سرمايهدارى از نمونههاى اين پديده است. ما به عنوان ملت و امت مسلمان در برابر اين پديده چه وظيفهاى داريم؟
پاككردن صورت مسئله مشكلى را حل نمىكند، زيرا جهانى شدن، واقعيتى است كه امروزه در عرصه اقتصاد، سياست مطرح است؛ مثلاً ليبرال ـ دموكراسى نرخ رايج دنيا شده و هر كشور و ملتى كه از آن سرباز زند به استبداد متهم مىشود اين خود چهرهاى از واقعيت است. بنابراين، مسلمانان در برابر اين هجوم بى امان غرب يا غربىسازى جهان چه وظيفهاى دارند؟ دغدغه بسيارى از محققان اسلامى اين است كه در برابر چالشهايى كه به وجود آمده چه تكليفى دارند؟ البته از ديرباز فعاليتها و تلاشهايى در كشورهاى مختلف اسلامى صورت گرفته و راهكارهايى ارائه كردهاند؛ مثلاً آقاى دكتر ماهاتيرمحمد نخست وزير مالزى اين مسئله را مطرح كرده است كه آنچه سبب نيرومندى و نفوذ پديده جهانىشدن در زواياى كشورهاى اسلامى و ملل شرق و ملتهاى ديگر شده و خردهفرهنگهاى ملى و هويتهاى دينى را مورد تهديد قرار مىدهد، رشد و توسعه فن آورى ارتباطى و اطلاعاتى است. حال ما در برابر اين فنآورى اطلاعات چه بايد بكنيم؟ نه انكارش مشكل را حل مىكند و نه پروژه يا پروسه بودنش. بالاخره دنياى اسلام بايستى بكوشد تا در توليد سختافزار و نرمافزار نقش مهمى ايفا كند.
بنابراين اگر مسلمانان توانستند جايگاه رفيعى در اين زمينه براى خود كسب كنند، مىتوانند بر اين پديده فائق شده و از آن به نفع ارزشهاى دينى و فرهنگ اسلامى بهره ببرند.
ما به عنوان كشورهاى اسلامى در عرصه فن آورى اطلاعات و استفاده از امكاناتى مانند: رايانه، اينترنت، ماهواره و غيره تا چه اندازه در رشد و توسعه ارزشها و باورهاى خود بهره گرفتهايم؟
متأسفانه دنياى اسلام و متفكران و نخبگان اسلامى منفعل عمل مىكنند؛ مثلاً يكى از عوامل پديده جهانىشدن، مسئله مدرنيته است، ليكن چالش جدّىاى بين مدرنيته و فرهنگهاى ملى و بومى به وجود آمده است كه بايستى به آن پاسخ داده شود. نويسندگان كشورهاى اسلامى در برابر اين پديده، دچار خود باختگى شدهاند و ما در مرز افراط و تفريط قرار گرفتهايم؛ مثلاً آقاى مجيدالشرفى در كتاب الاسلام و الحداثه لباس مدرنيته را بر تن دين پوشانده است. وى ديدگاهى را در دو ـ سه كتاب مطرح كرده؛ از جمله در همين كتاب الاسلام و الحداثه مىگويد كه منابع شناختى و معرفتى اسلام، كتاب، سنت، عقل و اجماع است. وى براى اجماع، همچون بسيارى ديگر در شرايط كنونى اعتبارى قائل نيست. بعد سنت را نيز مردود دانسته و مىگويد: اين سنت مكتوب، در دو قرن پس از صدور آن، نوشته شده كه به طور طبيعى با فراموشى و تصرف و تغيير مواجه بوده و ارزش علمى و اعتبار عقلايى ندارد. قرآن هم داراى محكمات و متشابهات است كه حتى محكماتش هم در شرايط اجتماعى و فرهنگى خاص و در سرزمين عربستان براى مردم عرب زبانى كه مخاطب اين قرآن بودهاند نازل شده است.
حالا در دوره معاصر كه با مدرنيته مواجهايم آيا مىتوان همان آياتى كه براى سرزمين عربستان و بشر جاهلى نازل شده براى بشر امروز به كار بريم. بگذريم از اينكه آنچه بين مسلمانان هم رايج است خيلى با قرآن ارتباط ندارد!
بنابراين، اسلامى كه الشرفى مطرح كرده كاملاً با مدرنيته سازگار است، يعنى همان مدرنيته با لباس و لعاب خيلى كمرنگى از اصطلاحات اسلامى است. لذا مدرنيتهاى است كه نه با احكام و آموزههاى دينى تضاد دارد و نه با نماز و روزه؛ به عبارت ديگر: يك انسان بى هويت در برابر يك واقعيتى قرار گرفته كه در آن هضم خواهد شد. اين نوع برخورد در برابر مدرنيسم نشانه انفعال نخبگان مسلمان است.
ما فكر مىكنيم كه بايد خيلى جدىتر به اين مسئله نگاه كرد. امروزه اين مسئله چه در بعد اقتصاد و چه در سياست و اطلاعات، در زواياى خانهها رسوخ كرده و همه احوال و رفتار ما را تحت شعاع قرار داده است؛ ما در اين جا، گرد هم آمدهايم تا اين واقعيت را تحليل كرده و راهكارهايى براى نجات از بحران و استفاده از فرصتهايى كه اين پديده مىتواند براى ما ايجاد كند ارائه دهيم.
بنابراين هدفمان اين است كه همگرايى و همانديشىِ مؤثرى ايجاد بشود تا اولاً: موضوع براى محققان علوم دينى آشكار بشود و ثانيا: راهكارهايى براى اين مسئله بيابيم.











