• خانه
  • مقالات
  • گفتگو
  • دیدگاه
  • بازتاب
  • اخبار
    • اخبار ادیان و مذاهب
    • اخبار دین پژوهی
    • اخبار علمی فرهنگی
    • اخبار موسسه
  • تماس باما
  • درباره ما
  • خانه
  • مقالات
  • گفتگو
  • دیدگاه
  • بازتاب
  • اخبار
    • اخبار ادیان و مذاهب
    • اخبار دین پژوهی
    • اخبار علمی فرهنگی
    • اخبار موسسه
  • تماس باما
  • درباره ما
Home مقالات

دين و فرهنگ بر پايه متون باستانى ايرانى

10 مهر, 1404
در مقالات
0
دين و فرهنگ بر پايه متون باستانى ايرانى

نویسنده: دکتر فاروق صفی زاده (بوره که یی)

واژه‏ هاى انسان ، دين ، جامعه و فرهنگ؛ را گرچه به لحاظ مفهومى مى‏توان از هم متمايز كرد ، در واقعيت ، ارتباطى بسيار نزديك ، قطعى و عينى بين آن‏ها وجود دارد . هيچ فرهنگى بدون دين و جامعه نمى‏تواند وجود داشته باشد و هيچ دين و جامعه‏اى ، بدون فرهنگ نيست . همچنين بدون فرهنگ ، اساسا انسان ـ به معنايى كه معمولاً مى‏شناسيم ـ وجود نخواهد داشت . جامعه ، نظامِ روابط متقابلى است كه انسان‏ها بين خود برقرار مى‏كنند و فرهنگ ، شيوه زندگى ، ارزش‏ها ، عادت‏ها و رسوم و كالاهايى كه توليد مى‏كنند . اين ارتباط جدا نشدنى ، ما را بر آن مى‏دارد تا در بررسى مفهوم فرهنگ به تطور و دگرگونى آن ، به موازات تغيير و تحولى كه در جامعه و نظام‏هاى اجتماعى روى مى‏دهد ، توجه كنيم . از اين منظر ، شناخت فرهنگ هر جامعه ، مستلزم توجه به جنبه‏هاى پيشينى و كنونى است . جنبه‏هاى پيشينىِ فرهنگ ، آداب و رسوم و سنت‏ها را بازمى‏تاباند و جنبه‏هاى كنونى ، فرهنگ نو و ويژگى‏هاى آن را كه در جامعه تبلور مى‏يابد ، مى‏شناساند .

مفهوم فرهنگ با اين تعبير ، گستره‏اى از پديده‏ها و مجموعه‏اى از رخدادها است كه امروزه تحليل‏گران رشته‏هاى گوناگون ، از جامعه‏شناسى و انسان‏شناسى گرفته تا تاريخ و نقد ادبى ، بدان‏ها توجه دارند .

فرهنگ در زبان فارسى ، اسم مصدر «فرهنجيدن» به معناى ادب كردن و دانش آموختن است . فرهنگ ، مبدل «فرهنج» است و در تكلم هم گاهى به كار مى‏رود . در پهلوى فَرَهنگ است و در «كارنامه اردشير بابكان» مكرر به كار برده شده . در پهلوى فرهنگستان به معناى مدرسه آمده . همچنين فرهنگ ، فعل امر از مصدر فرهنجيدن به معناى ادب كردن و دانش آموختن است . معناى فرهنگ در «سنسكريت ، به معناى به‏هم رسيدن و جمع شدن است . پرسنگ نيز به معناى مباحثه آمده است .

در زبان لاتين ، فرهنگ:culture برگرفته از واژه لاتينىِ cultura است و در خلال سال‏هاى جديد ، در بسيارى از زبان‏هاى اروپايى ، حضورى درخور داشته است . بعضى از مفاهيم اصلى cultura كه ابتدا به معناى «پروردن» يا «به چيزى مانند گياهان يا جانوران ، گرايش داشتن» بود ، در نخستين كاربردهاى اين مفهوم در زبان‏هاى اروپايى وجود داشت . از اوايل دهه شانزدهم ، معناى اوليه «كولتورا» رفته رفته از حوزه كشاورزى و دامپرورى خارج شد و در مفهوم پيشرفت انسان ، از كشت محصولات تا فرهيختگى ذهن ، به كار رفت . با اين حال ، كاربرد اين واژه ، به معناى فرايندى همگانى ، يا فرآورده چنين فرايندى ، از اواخر سده هجدهم و اوايل سده نوزدهم باب شد . اين واژه نخست در زبان‏هاى فرانسوى و انگليسى كاربرد يافت . سپس در اواخر سده هجدهم از فرانسه به آلمان رفت و بعدها به شكل  Kulturنوشته شد .

از اوايل دهه نوزدهم ، واژه فرهنگ را مترادف و در مواردى ، متضاد واژه تمدن به كار مى‏برند؛ با اين حال كاربرد دو واژه فرهنگ و تمدن در زبان‏هاى انگليسى و فرانسه ، با هم تداخل پيدا كرده است: هر دو به صورتى فزاينده در شرح فرايند پيشرفت انسان و فرهيخته شدن و يا متمدن شدن كاربرد دارند؛ اما اين دو واژه در زبان آلمانى متضاد يكديگرند . چه تمدن ( zivilisation ) مفهومى منفى پيداكرده و فرهنگ ( Kultura ) مفهومى مثبت .

واژه تمدن به ادب و تزكيه رفتار مربوط بود ، حال آن كه فرهنگ بيش‏تر در مفهوم فرآورده‏هاى فكرى ، هنرى ، و روحى كه فرديت و خلاقيت انسان‏ها طى آن‏ها بيان مى‏شد ، به كار مى‏رفت .

در اواخر سده هجدهم و اوايل سده نوزدهم ، اصطلاح فرهنگ عموما در آثارى كاربرد داشت كه در پى تنظيم تاريخ‏هاى جهانى پيشرفت انسان بودند . در اين آثارِ تاريخى ، اصطلاح فرهنگ معمولاً در معناى فرهيختگى ، پيشرفت و عزت خصايص جسمانى و روحانى فرد يا افراد به كار مى‏رفت . لذا تاريخ‏هاى فرهنگ ، نمايانگر عقيده روشنگرى در ماهيت و قابليت رو به رشد دوره نوين بودند . حال آن كه در همان زمان ، مفهوم مثبت فرهنگ ( رشد نبوغ و گسترش استعدادهاى انسان ) را نيز مى‏رساندند .

مفهوم فرهنگ را در اواخر سده هجدهم و اوايل سده نوزدهم چنين برشمرده‏اند: فرهنگ ، فرايند گسترش وافزايش استعدادهاى بشرى است؛ فرايندى كه با جذب و فراگيرى آثار پژوهش و هنرى ، به آسانى شكل مى‏گيرد و در پيوند ماهيت رو به رشد دوره نوين است .

مفهوم فرهنگ ، پيوند تنگاتنگى با گسترش انسان‏شناسى داشت . چندان كه گاهى ادامه اين دو را يكى مى‏دانستند . انسان‏شناسى ، يا دست كم ، يكى از شاخه‏هاى مهم انسان‏شناسى ، همان بررسى تطبيقى فرهنگ است . بر پايه ديدگاه «اى . بى . تيلور» استاد انسان‏شناسى دانشگاه آكسفورد ، فرهنگ را مى‏توان مجموعه به هم پيوسته‏اى از باورها ، آيين‏ها ، قوانين ، اشكال گوناگون دانش و هنر و مانند آن تلقى كرد كه تك تك افراد به عنوان اعضاى جامعه‏اى ويژه آن‏ها را فرا مى‏گيرند و مى‏توان با روش علمى به بررسى آن‏ها پرداخت .

فرهنگ ، سلسله مراتب لايه لايه ساخت‏هاى معنا دار است و دربرگيرنده عملكردها ، نمادها و نشانه‏ها ، كشش‏ها ، لحظه‏ها ، لحظه‏هاى جعلى ، نقيضه‏ها و نيز گفته‏ها ، مكالمه‏ها و خودگويى‏ها است . ما هنگام تجزيه و تحليل فرهنگ ، وارد لايه‏هاى شكافته معنا مى‏شويم و به توصيف و باز هم توصيف عملكردها وتجاربى كه د رنزد هر توليد كننده ، دريافت كننده و تحليل كننده اين عملكردها و تجارب در زندگى روزانه ، معنادار هستند ، مى‏پردازيم . تجزيه و تحليل‏هاى فرهنگ يعنى نوشته‏هاى قوم‏نگارانه انسان‏شناسان همان تفسيرند؛ اما به گونه‏اى ديگر ، گزارش‏هايى منظم از جهان هستند كه افراد سازنده آن ، دقيقا آن‏ها را تشريح و تحليل مى‏كنند . قوم نگاران ، گفتمان اجتماعى را مى‏نگارند . بدين ترتيب ، قوم نگاران ، گفتمان اجتماعى را از صورت يك رخداد گذار و موقتى خارج و آن را به متنى ماندگار و دقيق تبديل مى‏كنند .

فرهنگ ، الگوىِ معانى نهفته در صورت‏هاى نمادين ، از جمله عملكردها ، گفته‏ها و هر موضوع معنادار است و افراد ، با توسل به آن مى‏توانند با يكديگر ارتباط برقرار كنند و تجارب؛ تصورات و عقايد خود را به يكديگر انتقال دهند .

فرهنگ را مى‏توان به چند وجه زير تقسيم نمود: فرهنگ درونى شده ، فرهنگ نمادى ، فرهنگ نهادى و فرهنگ متبلور .

اگر اين تقسيم بندى را بپذيريم ، مى‏توان فرهنگ را واقعيتى دانست كه در چهار شكل تجربه مى‏شود: درون ( تجربه بى‏واسطه ) ، نمادها ( ازطريق تجربه درونى و تجربه نماد به صورت تجربى ) ، نهاده و آثار ( ابزار ) .

مفهوم فرهنگ ، از نگاه حوزه و گستره فرهنگ ، كل حوزه زندگى انسان را دربرمى‏گيرد و مفهومى ويژه علوم اجتماعى نخواهد بود ، بلكه فرهنگ ، از موضوع كار فلاسفه گرفته تا انسان‏شناسان ، تا روان‏شناسان و خلاصه ، علماى رشته‏هاى مختلف را شامل مى‏شود كه هدف تمام بررسى‏ها ، دستيابى به معانى است .

خرده فرهنگ‏ها و دين

گروه‏هاى اجتماعى مانند: طايفه ، تيره ، عشيره ، قبيله ، ايل ، گروه‏هاى مكانى و محلى ، مانند مردم يك ناحيه يا ده ، گروه‏هاى شغلى ، خويشاوندى ، اقليت‏هاى مذهبى و بالأخره قشرهاى مختلف اجتماعى يك جامعه ، هر كدام فرهنگ كوچك ويژه‏اى دارند كه در درون چارچوب گروه اجتماعى خاص آن‏ها مطرح است . به طور كلى ، هويت و شكل اختصاصى فرهنگ در هر يك از اين گروه‏ها ، خُرده فرهنگ يا پاره فرهنگ نام دارد . پاره فرهنگ‏ها را در طبقات و قشرهاى اجتماعى يك جامعه شهرى ويا روستايى نيز مى‏توان مشاهده كرد .

فرهنگ‏هاى سنتى نيز فرهنگ‏هايى هستند كه اساسا بر پايه سنت پديد مى‏آيند و سنت شامل انتقال تمامى تجربيات نوع زندگى و نظم ارزش‏ها در خلال نسل‏ها است .

فرهنگ‏هاى سنتى داراى پايگاه‏هاى اجتماعى ، مراتب اجتماعى ، باورها ، شيوه‏هاى رفتارى ، شكل‏هايى از اقتدار ، عادت‏ها و رسم خاص و متمايز از فرهنگ جديد هستند . معمولاً ايستا هستند و به طور محسوس در جهت ترقى تطور نمى‏يابند .

بنابراين فرهنگ يك جامعه تشكيل شده است از: هنرها ، اعتقادها ، دين ، اخلاق ، صنايع ، فنون ، قوانين ، سنن و معارف و آداب و رسوم و عادت‏ها .

دين ، ارتباط تنگاتنگى با فرهنگ دارد . واژه دين يك واژه اوستايى است كه وارد زبان عربى نيز شده است . اصل اين واژه دَاِنا به معناى وجدان آمده . برخى آن را به خود  Egoمعنا كرده‏اند . دَاِنا ، مركز اخلاق است . كسى كه به فرمان وجدانش رفتار كند ، از راه اخلاق دور نمى‏شود و وجدانش آرام و سربلند مى‏باشد . برعكس آن كه وجدانش را نديده گرفته و زير پا بگذارد و اخلاق را رها كند؛ دَاِنايش رنج مى‏بيند و آلوده مى‏شود . بناب به يشت‏ها ، دَاِناى[1] هر كس در سر پل چينوت ( صراط در اسلام ) به انتظار روان صاحبش مى‏ايستد . وجدان شخص اشو و نيكوكار ، به چهره دوشيزه‏اى زيبا ظاهر مى‏شود و هر آدمى از راه وجدانش به بهترين و يا بدترين محيط راهنمايى مى‏شود . آن چه در اين باره در «يشت» آمده ، بايد نمادين گرفت كه به هر دو ، نمايانگر وظيفه و كار دَاِنا در ساختن شخصيت فردى است .

دين يك سلسله اصول وجدانى ، اخلاقى ، انسانى و مردمى است . هر چه را كه وجدان تأييد و تصويب كند؛ مانند راستى و درستى ، تقوا و پارسايى ، گذشت و فداكارى ، مهر و محبت ، برادرى و برابرى و . . . دين در تمام ادوار يكسان و تغييرناپذير است . اصول دين مورد تأييد تمام اديان جهان است و هيچ كدام از آن‏ها اصول اخلاقى مذكور را انكار و يا نفى نكرده است؛ اما مذهب از ريشه ذَهَبَ يعنى رفتن گرفته شده است به معناى راه و روش ، رسم و عادت ، آداب و سنن .

مذهب ، برخلاف دين ، بنابه اقتضاى زمان و مكان و محيط ، قابل تغيير است .

هريك از اديان بزرگ جهان ، يكى از اصول اخلاقى را بر ساير اصول ترجيح داده و آن را الگوى دين خود شمرده‏اند . در دين زرتشتى ، اصل «اشا» بر ساير اصول برترى داده شده است . در اسلام ، اصل برادرى و برابرى ساير اصول را تحت‏الشعاع خود قرار داده است . در مسيحيت ، مهر و محبت و در مذهب بودا ، فداكارى در راه ميهن و دين بر ساير اصول وجدانى و اخلاقى برترى داده شده‏اند .

 «اشا»[2] در آيين زرتشت ، به مفهوم راستى و پاكى گرفته شده و داراى مفاهيم زير است: راستى و درستى ، پاكى و پرهيزگارى ، از خود گذشتگى و فداكارى ، شهامت و جوانمردى ، داد و انصاف ، ميانه‏روى و اعتدال ، نظم و انضباط ، هنجار هستى و سامان در هر چيزى . واژه «اشا» ، داراى كليه صفات نيك انسانى بوده و به كار بستن آن در زندگى مى‏تواند بشر را به سوى ترقى و تكامل و سعادت و خوش‏بختى برساند . به همين جهت «اشو» زرتشت در گاتاها ، درينا ، هات 60 ، از هستى بخش يكتا ودانا چنين آرزويى دارد ـ اى مزدا! به وسيله اشا ، چه وقت تو را ديده ، به تو نزديك شده و سرانجام به وصال تو نايل خواهم شد .

سوره مقدس اشم و هو ، مفهوم اشا را مى‏نماياند كه هر زرتشتى ، بايد چندين بار در روز به طور مكرر هنگام نماز و نيايش تكرار كند:

اشم و هو هيستم استى asem wohu wahistem asti

اوستا استى اوستا اَهمايى austa asti oosta ahmayi

هى يَت اشايى وهيشتايى اشم hiyat asayi wahistayi asem

گذشته از اصل اشا ، يعنى راستى و پاكى و شهامت و جوانمردى ، يازده اصل ديگر كه اگر از آن‏ها پيروى شود ، انسان را به درجه كمال رسانيده و با خوش‏بختى در اين جهان و رستگارى در جهان ديگر هم قرين خواهد ساخت .

اين يازده اصل به شرح زير است:

1 ـ توحيد مطلق و ايمان به اين كه اهورامزدا ، هستى بخش دانا ، آفريننده تمام كاينات و سرچشمه همه نيكويى‏ها است و او را شريك و انبازى نيست . مضامين گاتاها صراحت كامل بر توحيد مطلق دارد .

 2 ـ اعتقاد به دو اصل ضدين ، نيك و بد يا سپنتا و انگره مينو ، انديشه سازنده و ويرانگر دو اصلى كه در عين لازم ملزوم يكديگر بودن ، مدام با هم در پيكارند . در گاتاها چنين آمده است: دو گوهر همزادى كه در عالم تصور به‏وجود آمدند: يكى نيكى است در انديشه و گفتار و كردار و ديگرى بدى . مرد دانا بايد نيك را برگزيند نه زشت را . فرشته و اهريمن در انديشه و وجود انسانى است . هر فردى بايد سعى كند بر هواى نفس خود چيره گردد . انديشه خود را از هر آلودگى پاك كند و استعدادهاى ذاتى خود را پرورش دهد تا بتواند بر نيروى پليد و اهريمنى غلبه پيدا كند؛ چون نويد داده شده كه سرانجام نيكى بر بدى و نور بر ظلمت چيره خواهد گرديد . هر فرد زرتشتى وظيفه دارد چون سربازى عليه نيروى شر به طور مداوم و پى‏گير بجنگد و به فيروزىِ «سپنتامن» كمك كند .

3 ـ آزادى عقيده و بيان و آزادى گزينش راه نيك و بد و حتى كيش و آيين خويش ، هر فرد زرتشتى بايد هر كارى را از روى عقل و خرد و ضمير روشن انجام دهد و به عاقبت كار نيك بينديشد ، زيرا كيفر و پاداش مترتب بر آن كار را بايد متحمل گردد .

4 ـ مسئوليت هر فرد در قبال آزادى و پاسخ گويى به نتايج حاصله از كار نيك و بد خويش ، در كيش زرتشت شفيع و واسطه‏اى وجود ندارد تا در روز واپسين از شخص حمايت كند .

5 ـ عقيده به جاودانى روان پس از مرگ و فناشدن جسم ، روان پاسخ گوى نيك و بد شخص خواهد بود .

6 ـ عقيده به بهشت و دوزخ و ومكافات و مجازات نيكان و بدان . از ديدگاه تاها؛ بهشت و دوزخ منشى و روانى است و با آن چه كه در آردى ويران نامه ذكر شده ، تفاوت فاحشى دارد . اشو زرتشت مى‏فرمايد: وهيستم منو[3] يا وهيستم انكهو:[4] يعنى بهترين  انديشه و راحت‏ترين وجدان و مرفه‏ترين زندگى بهشت است و اچيستم منو( acistem mano ) و اچيستم انكهو يا دژانكهو( dêzankhu ) يعنى: بدترين انديشه ، ناراحت‏ترين وجدان و كثيف‏ترين زندگى دوزخ است .

7 ـ ايمان به پيغمبرى اشو زرتشت و اين كه از جانب خداوند مأمور ارشاد بشر بوده و به او وحى و الهام مى‏شده است .

8 ـ عقيده به روز واپسين و رستاخيز معنوى نه جسمانى .

9 ـ عقيده به مراحل شش‏گانه رسايى و وظيفه هر فرد در تلاش براى نيل به كمال و رسايى .

10 ـ عقيده به موعود زمان يا سوشيانت: يعنى نجات‏دهنده بشرى كه هر چند وقت يك بار براى رهايى مردم ظهور خواهد كرد تا عدل و داد را مستقر و مردم را متوجه يكتا پروردگار و راستى و پاكى سازد .

11 ـ عقيده برگشت انسان به سوى خدا ـ ما پرتوى از نور خدا هستيم و پس از مرگ نيز به سوى او بازخواهيم گشت: «انالِلّه و انا اليه راجعون» .

كهن‏ترين يادگارى كه از شيوه زندگانى و پرستش آرياييان به دست است ، همان كتاب‏هاى ويدا و گاتاها است . آرياييان هند و ايران ، كه نخست در يك جا با هم مى‏زيستند ، ناگزير داراى كيشى يكسان و همانند بوده‏اند و ساليان دراز ، پس از جدايى و جايگزينى در سرزمين‏هاى جدا از هم ، باز بر همان آيين بوده‏اند . كتاب‏هاى ويدا ، عبارتند از: ريگ ويدا( rig wida ) ، ياجور ويدا( yayur wida ) ، ساما ويدا و آتهروا ويدا( atihro wida ) . هر ويدا به دو گروه سامهيتا ، يعنى مجموعه سرودها و براهمن‏ها ( Birahmana ) يا گزارش سرودهاى ويدا بخش مى‏گردد . هر براهمن خود به دو گروه آرانياكا و اوپانيشاد بخش مى‏شود آرانياكاها درباره نيايش و ستايش و انديشه درونى يا اوبا يساناكاندا است و اوپانيشادها در شناسايى خدايان و حكمت آن‏ها و دانايى بى‏كران يا جناناكاندا مى‏باشد .

ويدا را روى هم رفته اَپَااُورشيا( apaoworsiya ) يا منيوى ( غير انسانى ) مى‏نامند ، زيرا به گمان هندوان ، اين سرودها زاييده انديشه انسانى نيست و از جهان منيوى فروفرستاده شده است . واژه ويدا از ريشه ويد ، به معناى دانستن است .

ريگ ويدا كهن‏ترين بخش ويدا است كه هم از روى ديرينگى و هم از نظر ارزش نبشته‏هاى آن براى بررسى آيين آرياييان بسيار گرانمايه است . به گفته «ماكس مولر» اين بخش بى‏گمان كهن‏ترين سندى است كه از اقوام هند و اروپايى به دست آمده و از 12 تا 15 سده پيش از ميلاد مى‏باشد . به گفته «رام موهان روى» ، خدايان ودايى ، مظاهر تمثيلى خداى يگانه است . سرودهاى ريگ ويدا ، همه در شكوه و توان خدايان نيك است .

«او روبينلو» ، عارف بزرگ و دانشمند معاصر هند ، مى‏گويد:

«خدايان ريگ ويدا ، حقايق روانى انسانند . او اظهار مى‏دارد: ريگ ويدا ، مدركى است كه از دوران باستان انديشه انسانى به ما رسيده است . در آن هنگام علوم معنوى زير پرده صور مادى اصنام و رموزى كه معناى ويدا را از توده مردم مى‏پوشاند ، و به فرهيختگان آشكار مى‏ساخت ، پنهان شد ».

«سرمونير ويليامز» مى‏گويد:

«مذهب ويدايى ، پرستش پديده‏هاى طبيعت مانند آتش ، خورشيد و باران است . اين پديده‏ها گاهى به سانِ خدايى نمودار مى‏گردد و شايسته پرستش مى‏شوند ، و گاهى همانند يك مفهوم كلى خداى يگانه درمى‏آيد ».

وارونا ، خداى آسمان بيكران؛ از كهن‏ترين خدايان نژاد آريا است . ريگ ويدا وارونا را به صف اسورا يعنى بزرگ نامزد كرده است . او را ويشوادرستا( wisva darista ) يا ظاهر در همه جا نام نهاده است . او است كه زمين و آسمان را پايدار ساخت و سامان و خوشبختى جهان را پديد آورد و براى هميشه نگاه‏دارنده پيمان و شكست‏دهنده پيمان شكنان است . دربارگاه او بزرگ‏ترين گناه دروغ است . از اين رو نام او در بيش‏تر سرودهاى ويدايى با نام خداى فروغمند ديگرى به نام «ميترا» همراه است و ميترا ، وارونا خوانده مى‏شود . ميترا وارونا ، هر دو داراى يك انديشه هستند و سامان جهان و قانون راستى را هر دو نگهبانند .

ميترا خود خداى پيمان ، ياور رستگاران و نگهبان خستگى‏ناپذير و دارنده چراگاه‏هاى گسترده است . او خورشيد غروب‏ناپذير است كه همه چيز را مى‏بيند و همه جا حاضر است وهزار گوش و هزاران چشم دارد . ميترا همچنان كه پيمان شكنان را به كيفر مى‏رساند ، به درست‏كاران مهربان وپاداش‏دهنده است .

رسنو( rasno ) و سروش ، از براى يارى او در زير فرمانش هستند . نيروى اعجازآميز «وارونا را مايا يعنى جادو نام نهاده‏اند . خدايان ديگرى نيز در ويگ ويدا و آيين ويدايى وجود دارند ، همچون: ايندرا: پادشاه خدايان ، آگنى: خداى آتش و . . . .

در همين روزگاران است كه زرتشت ، پيامبر باستانى ايران و نخستين و آخرين پيامبر نژاد بزرگ آريا ، پيام خويش را آشكار ساخت و بشر را به شاهراه يكتاپرستى راهبرى نمود .

به نوشته: ژ . دومزيل ،

«زرتشت به راستى نخستين مصلحى است كه به تبليغ يگانه‏پرستى و عظمت خداوندى پرداخت وبه خداى يگانه و توانايى كه كبريايى او بيش از خدايان ديگر است ، معتقد شد . تعاليم اخلاقى و خداشناسى زرتشت ، با جهان‏بينى نوينى كه همانا وسعت نظر و تعميم مبارزه خير و شر است ، همراه مى‏باشد ».

زرتشت با تهور شگفت‏آورى ، آداب مذهبى را از اصل دگرگونى ساخت . وى نه تنها مراسم قربانى را منع كرد ، بلكه ريختن شراب بر خاك و رسم سوما را نيز كه در نزد هند و اروپاييان بسيار محترم بود ، از آداب مذهبى حذف كرد . آيين زرتشت بر پايه انديشه نيك ، گفتار نيك و رفتار نيك استوار است .

زرتشت ، در ميان آرياييان ، از سوى خداوندى توانا ، و بى‏يارو ياور و بى‏نياز كه آفريننده و نگاهبان جهان است ، به نام اهورا مزدا ، براى راهنمايى مردم برانگيخته شد و همه گروه پروردگاران آريايى را از كرسى خدايى به زير آورد و بر شيوه پرستش آيين كهن خرده گرفت و نشان بطلان برآن نهاد و خدايان بى‏شمار را فريفتار و آيين كهن يعنى: ديوينايا ديويز را دروغ پرستى ناميد و مردم را به پرستش يگانه خداوندگار جهان: اهورا مزداى شكوهمند فروغمند و به پيروى از آيين خود ، كيش پاك مزديسنامزا خواند .

اهورا مزدا ، يگانه خداى توانا و داناى زرتشت است كه جهان را به نيروى انديشه خود پديد آورد و خود نيز با توانى بى‏كران بر سازمان آفرينش سامان بخشيده و فرمان مى‏راند . او خداوند دادگرى است كه بر پايه دادگرى ، دو نيروى ناسازگار و وارونه پديدارندگى و تباهى يا آفرينش و نيستى ، يا نيكى و بدى يا افزايش و كاستى را خود در سازمان آفرينش خويش به كار مى‏برد .

شاعر و فيلسوف بزرگ هندوستان؛ «رابنيدرانات تاگور» مى‏گويد: بزرگ‏ترين پيشامد تاريخى ايران ، همان پيدايش مذهب زرتشت است . او نخستين كسى است كه انديشه استوار و معنوى با روشى آشكار از براى دين برقرار نمود و درآنِ واحد مردم را به پرستش خداى يگانه رهنمون گشت و بنيادى جاودانه از براى نيكى و رسايى پى‏ريزى نمود .

 دانشمند امريكايى «ويتنى» گفته است:

«ايران در زمان كهن ، براى جهان قانون وضع نمود و مذهب پديد آورد . اين مذهبى است كه در اوستاى زرتشت بيان شده است ».

كتاب زرتشت گاتاها است . كتاب اوستا ، كتاب مهريان است نه زرتشت . اوستا پيش از گاتاها سروده شده و گاتاها مصادف است با بعثت زرتشت . گاتاها سرودهاى خود زرتشت است . گاتاها خود بر چند بخش است: گاتاى اَهونَوَد ( سرور )ahunawad ، گاتار اُستَوَد ( تندرستى )ostawed ، گاتاى سپنتمد( روان پاك ) sipantmad ، گاتاى وهو خشَترَ( توان نيك ايزدى )wohu xasatra ، گاتاى وهيستوا( بهترين خواسته و نيكوترين ثروت )wahistv .

سرودهاى گاتاها ، نخستين كوشش روشن و گويا براى بِه ساختن و نوكردن دل مردمان دربردارد . اين سرودها به راستى در منش ، يكه و بى‏همتاست و منش هرگز پير نمى‏شود . گاتاها كهن‏ترين سند دين درونى است كه جوينده و آزماينده انديشه و گفتار و رفتار است .

بهشت و دوزخ معنوى ، نخستين بار در جهان در گاتاها بيان شده است . زمانى كه مردم در چنگال ترس‏هاى كودكانه يك آينده پر از بيم و هراس گرفتار بودند ، زرتشت اين راستى جاويد را بر زبان راند كه پاداش بهشت و كيفر دوزخ تنها از درون است .

اين نخستين بار در داستان دين و منش است كه هنر را از خود هنر پاداش و زشتى و بدى را خود زشتى و بدى كيفر است . كيفرى كه از برون است ؛ كيفر نيست ، بلكه ستم است و پاداشى برونى ، به راستى پاداش نيست . بهشت زرتشت ، انديشه و گفتار و كردار پاك است .

زرتشت مى‏فرمايد:

«من براى تو اى اشا ، اى راستى و براى تو اى بهمن ، اى منش نيك ، و براى تو مزدا اهورا ، اى خداى جان و خرد و از براى كسانى كه آرميتى به پارسايى و دوستارى شهر جاودانى را مى‏آرايد ، سرودهايى مى‏سرايم كه كهن تا كنون نسروده است ».

هات 28 ـ بند 3 .

اينك اى مزدا از سوى تو مى‏گويم . بايد به دانا نيز گفته شود . كه سرانجام دروغ كار اندوه است و سرنوشت راست‏كار خرسندى . بى‏گمان شادى از آن او است كه اين پيام را به دانا بياموزد .

بند 8 ـ هات 51 .

اى مزدا! اينك در نماز دست‏ها را برافراشته ، بيش از هر چيز خرسندى منيوى افزاينده را خواستارم و مى‏خواهم همه كارهاى خود را از روى راستى و پاكى انجام دهم و خرد خود را با منش نيك تو دم‏ساز سازم تا روان آفرينش را خشنود گردانم .

بند 1 ـ هات 28 .

آفريدگار يگانه زرتشت ، بى‏آغاز و بى‏انجام است ( هات 31 ـ بند 7 ) . او هميشه همان بوده و همواره همان خواهد بود . او تغييرناپذير است . او توانا ، تواناترين ، دادگر ، دادگرترين است . اهورا مزدا ، آفريننده جهان خاكى و جهان‏هاى منيوى است و سامان آفرينش را نيز هم او پديد آورده .

هات 31 ـ بند 8 ،

اهور امزدا آفريننده نظم و سامان سراسر آفرينش و جهان هستى و آفريدگار كل است . او راستى ، سازنده منش نيك ، بخشنده خرد پاك و انديشه روشن است . او آفريننده رسايى و جاودانى ، بخشاينده نيكى‏ها و افزونى‏ها است . او خدايى راست و پيمان‏شناسى است كه خشم و كين در دادگاه او راه ندارد و آفريدگان او نيز بايد چنين باشند . او تواناى بى‏مانندى است كه هر چه بخواهد ، انجام مى‏دهد . و داناى بى‏كرانى است كه همواره از نهان و آشكار جهان آشكار است .

( هات 43 ـ بند 1 ) .

اى اهورا مزدا! از هر كار آشكار و پنهان كه درخور سزا است و از هر كردار زشت هرچند بسيار كوچك كه شايسته بزرگ‏ترين كيفر است ، توبه دستيارى راستى آگاهى و با ديدگان روشن خود نگهبانى .

فلسفه گاتاها ، يكتاپرستى پاك است و برخلاف برخى ديدگاه‏هاى غلط ، آيين مزدينا ، دوگانه پرستى نيست ، بلكه در همه گاتاها خداوند يكتاى هستى بخش داناى بزرگ حضور چشم‏گيرى دارد . در آيين زرتشت ، اهورا مزدا؛ آفريدگار كل و فرمانرواى آفرينش و نيك و بد در دست او است و انسان‏ها به خواست و به كام در پهنه زندگى ، ميان نيك و بد خود به آرامى يكى را برمى‏گزينند . سراسر گاتاها ستايش خداوند يگانه مى‏باشد . ستايش زرتشت در گاتاهانه از روى ترس و واهمه و نه براى نياز و پاداش است . او از روى دوست‏دارى و دلدادگى به نيايش برمى خيزد .

انديشه زايش و مرگ ، يكى از نخستين انديشه‏هاى فلسفى ايرانيان بود . به مرگ مى‏انديشيدند و آن را نوعى تولد ديگر مى‏پنداشتند . از اين رو درگذشتگان را به شكلى كه كودك در شكم مادر دارد ، با پاها و دست‏هاى جمع شده بر بروى سينه به خاك مى‏سپردند تا به همان گونه كه به اين دنيا آمده‏اند ، به دنياى ديگر وارد شوند .

در ايران باستان براى انسان ، قائل به تن و چند گونه نيروى منيوى بودند . تن همان وجود مادى انسان است ، نيروهاى منيويى انسان ، بنابه اوستا ، يسن 26 ، بند م ، پنج نيرو است:

 اهو: نيروى زيست است كه با تن به هستى مى‏آيد و با آن نابود مى‏شود . وظيفه آن نگهدارى تن و تنظيم زيست طبيعى است .

دئنا: پس از درگذشت انسان ، در جهان ديگر ، دين بر روان مرد پرهيزگار چون دخترى زيبا و درخشان ظاهر خواهد شد و او را راهنما خواهد بود و بر مرد بدكار ، چون زنى پتياره درخواهد آمد و كردار بدِ او را بر وى خواهد نمود . در اوستا ، معنى وجدان و دريافت روحانى انسان را دارد . اين نيرو را آغاز و انجامى نيست و اهورامزدا آن را در تن انسان مى‏نهد تا او را از نيكويى و زشتى كردار خويش آگاه سازد و نيكى را بستايد و بدى را نكوهش كند . اگر انسانى بر اين نيروى درونى دست يابد ، هرگز به بدى دست نخواهد برد .

بئوره( baoza ): نيروى درك و حسن انسان است كه پس از مرگ زنده مى‏ماند و به روان مى‏پيوندد . اين نيرو همچنين حافظه ، هوش و قوه تميز را اداره مى‏كند .

اورون( ovrwana ): مسئول كردار انسان است و گزينش خوب و بد بر عهده او است . پس از مرگ ، پاداش پادامزه دوزخ را دريافت مى‏دارد . روان مرد پرهيزگار به فرَوَشى او مى‏پيوندد و در بهشت به‏سر مى‏برد ، ولى روان دوزخى مرد به تنهايى در دوزخ رنج و ستم مى‏بيند .

فَرُوشى ( firavasi ): در اوستا و در متن‏هاى پهلوى ، تنها سخن از فروشى پرهيزگاران زن و مرد و دلاوران است . فروشى‏ها وظيفه مهم دفاع عمومى عليه اهريمن و اعمال دلاورانه در دفاع از خويشان ونزديكان را برعهده دارند . با توجه به وظايف متعددى كه در زمينه دفاع؛ بركت بخشيدن و همكارى با اورمزد در امر نگاهدارى جهان بر عهده فروشى‏ها است . مى‏توان باور داشت كه در مرحله‏اى بسيار كهن ، اقوام ايرانى به فروشى‏ها به عنوان روان نياكان مى‏نگريسته‏اند و بعدها روان و فرد هر كدام از يكديگر جدا گشته ، دو چيز مستقل شدند .

 بهشت در آيين‏هاى ايرانى چهار طبقه دارد: طبقه اول بهشت كه مكان انديشه نيك است ، در كره ستارگان . طبقه دوم در فلك ماه است كه جايگاه روان‏هايى هستند كه از گفتار نيك پذيرايى مى‏كنند و طبقه سوم طبقه خورشيد است كه به فرمانروايان خوب پاداش مى‏دهند و طبقه چهارم گرودمان است كه بهمن روان را به حضور اورمزد مى‏برد .

بهشت ستاره پايه و از آن فراز است و دوزخ زير رويه زمين است . بهشت روشن ، خوش بوى و فراخ و همه آسايش و همه نيكى است و دوزخ تاريك ، تنگ ، متعفن و بى‏آسودگى و همه بدى است . براى دوزخ هم سه طبقه تعيين شده كه جايگاه دارندگان انديشه بد ، گفتار بد و كردار بد است كه به ترتيب ، دژمت ، دوژخت و دژورشت نام نهاده‏اند . هر روان ، متناسب با اعمال خود مكافات سختى مى‏بيند . او به جهان ديوان ، بدان جهان تاريك مى‏رود كه از تاريكى ساخته شده است كه زاده تاريكى است .

زروانيان به نوعى قيامت معتقد بوده‏اند و فرجام جهان را فانى دانسته‏اند . سرنوشت انسان توسط جدال ميان برج‏هاى دوازده گانه و سيارات هفت گانه از رمز ازل تعيين مى‏گردد .

زروان به يكسان پدر نيك و بد است . همچنان كه جسما روز و شب است ، اخلاقا نيز نيك و بد است .

 منابع

فارسى

1 . صديقى ، رضا ، اصلاحات و رستاخيز در آيين‏هاى ايران باستان ، مؤسسه انتشاراتى آزاد انديشان ، تهران ، 1380 .

2 . ايرانى ، دنيشاه ، فلسفه ايران باستان ، سازمان انتشارات فروهر ، تهران ، 1353 ، چاپ چهارم .

3 . رضائى ، عبدالعظيم ، اصل نسبت و دين‏هاى ايران باستان ، ناشر، مؤلف ، تهران ، 1368 .

4 . گورويچ ، ژرژ ، ماسه ، هانرى ، مبانى جامعه‏شناسى ، ترجمه باقر پرهام ، تهران، انتشارات اميركبير ، چاپ دوم ، 1350 .

5 . گرانپايه ، بهروز ، فرهنگ و جامعه ، معاونت پژوهشى و آموزشى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، تهران ، 1377 .

6 . قائمى ، محمد ، ادبيات باستانى ايران ، اصفهان ، 1348 .

7 . اون والا ، هيربد مانكجى رستم جى ، روايات فارسى داراب هرمزديار ، 2 جلد ، بمبى ، 1932 .

8 . ايرانى ، دنيشاه ، اخلاق ايران باستان ، ترجمه، عبدالحسين سپنتا ، تهران ، 1334 .

9 . شاهرخ كرمانى ، كيخسرو ، فروغ مزدينى ، تهران ، 1278 يزدگردى .

10 . شهمردان ، رشيد ، تعليمات زرتشت ، با مقدمه دنيشاه ايرانى ، بمبئى ، 1311 خورشيدى .

11 . صفى‏زاده ، دكتر فاروق ، ( مهركيش اوستا ) اوستا ، ايران جام ، تهران ، 1375 .

12 . ـــــــ  ، دين‏هاى ايران باستان ، نشر پارسى ، بمبئى ، 1986 .

13 . ـــــــ  ، ( مهر كيش اوستا )؛ آيين مهر در ميان كردان ، ايران جام ، تهران ، 1376 .

 14 . ـــــــ  ، زبان‏هاى ايرانى ، پارس ، بمبئى ، 1987 .

15 . پيك كنكاش موبدان ، تهران ، شماره 7 ، دى ماه 1350 يزدگردى .

  1. Asmvssen, jes Peter, Manichaean Literatvve, Delman New york, 1975.
  2. Alfaric, .P.& waidschmidt, E.Manichaeische Dogmatik uzw Rev.Hist Rei 113(1936).
  3. Campbeii. I.A., Mithraic Iconography &ldeoiogy Leiden 1968.
  4. Gershevitch, 10, the Avestan hymn to Mithve.cambridge saxl, f., mithras Typengeschi chtlich vntersuchvngen Berlin _ 1931.
  5. Boys mary on mithra in the manichacan Pantheon , Locust Leg , london 1962.
  6. Burkitt Francis, xoroshtagh and padvaxtagh journal of theology stvdies xxxvi 1935. Henning, W.B manis last jorrney Acta iranica 15 1977.
  7. Jackson , A.V.W.,”stvdies in manichaeism”, journal of the American oriental society, vol 43 1923
  8. Mackenzie D.N., manis shabvhrgan Bvlletin of the school of oriental and African studies, 42 1979.
  9. Reitzenstein R.&schaeder,H.H., studien zum antiken synkretismus aus Iran und Griechenland, Leipzig_ Berlin 1926.
  10. Ackerman,p., the moon and fertility in early Iran B.A.I.P.A.A., iv pt. A, Dec 1936.
  11. Belenitsky, A., The ancient civilisation of central Asia,transi,from the Russian byj. Hogarth, London 1969.
  12. Darmsteter,j., ohrmazdet Ahriman, Paris 1877.
  13. Lommel, H. som corresponding conceptions in old India and Iran. modi m.v., pp. 260 _ 272
  14. Comeron, c. G., History of Early Iran, Chicago 1936.
  15. Dhalla, M. N ,. Zoroastrian Theology, New york, 1914.
  16. Gray , L. H ., The Foundations of the Iranian Religions. Bombay 1925.
  17. Herzfeld, E., Zoroaster and his world, 2vols. Princeton 1947.
  18. Nyberg, H. s., Die Religionen des alten Iran osnbruck, 1966.
  19. Windischmann, F., Zoroastrische studien, Berlin 1863.
  20. Bailey, H. W. Zoroastrian problems in the ninth centvry books, oxford, 1943, repr. 1971.

[1]  . daênã

[2]  . a_1ã

[3]  . wahistem mano

[4]  . wahistem ankhu

برچسب ها: دین، فرهنگ، ایران باستان،

مرتبط نوشته ها

نكته هايى درباره جهانى شدن
مقالات

نكته هايى درباره جهانى شدن

12 مهر, 1404
دین و فرهنگ
مقالات

دین و فرهنگ

10 مهر, 1404
مناسبات دین و فرهنگ در جامعه ایران
مقالات

مناسبات دین و فرهنگ در جامعه ایران

7 مهر, 1404
حكومت جهانى اسلام
مقالات

حكومت جهانى اسلام

6 مهر, 1404
جهانى شدن و چگونگىِ سير از كثرت به وحدت
دیدگاه

جهانى شدن و چگونگىِ سير از كثرت به وحدت

5 مهر, 1404
دین و حکومت جهانی موعود
مقالات

دین و حکومت جهانی موعود

5 مهر, 1404
نوشته‌ی بعدی
نكته هايى درباره جهانى شدن

نكته هايى درباره جهانى شدن

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب

نامه ای سرگشاده به دختران بی حجاب وطنم

نامه ای سرگشاده به دختران بی حجاب وطنم

26 مهر, 1404
نكته هايى درباره جهانى شدن

نكته هايى درباره جهانى شدن

12 مهر, 1404
دين و فرهنگ بر پايه متون باستانى ايرانى

دين و فرهنگ بر پايه متون باستانى ايرانى

10 مهر, 1404
دین و فرهنگ

دین و فرهنگ

10 مهر, 1404
بارگذاری بیشتر
دبيرخانه دين‌پژوهان كشور با هدف تعميق، توسعه و ترويج پژوهش‌هاي ديني، بهينه‌كردن اطلاع رسانى، پشتيبانى از مراكز دين‌پژوهى و پژوهشگران ديني، فعاليت می کند. اين دبيرخانه از نظر تشكيلات و سازماندهي در ابتدا تحت پوشش و حمايت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و سپس پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات قرار گرفت و در ادامه کار با پيشنهاد دبير شورای برنامه‌ريزی دين‌پژوهان و موافقت مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، به عنوان مؤسسه‌ای غيردولتی و غيرانتفاعی به ثبت رسيد.
 
دفتر مركزى در قم
نشاني: قم ، بلوار ۴۵ متری عماریاسر ، بین کوچه ۴ و ۶ ، مجمع جهانی شیعه شناسی ، دبيرخانه دين‌پژوهان
تلفن : ۳۷۷۱۳۷۷۳ ـ ۰۲۵
آدرس سایت:
www.dinpajoohan.com

پست الکترونيک:
info@dinpajoohan.com

 

نقل مطلب با ذکر منبع آزاد است.

کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دبیرخانه دین پژوهان کشور می باشد.